جدول جو
جدول جو

معنی لعل مصری - جستجوی لغت در جدول جو

لعل مصری
(لَ لِ مِ)
قیقهن است و قیقهر نیز گویند. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
معروف به جعل، ابوعبدالله حسین بن علی بن ابراهیم معروف به کاغذی. از مردم بصره بود و در همانجا تولد یافت. از فقیهان و متکلمان بزرگ قدر و نامدار بود. او راست: نقض کلام راوندی. نقض الرازی لکلام البلخی علی الرازی. کتاب الجواب عن مسئلتی الشیخ ابی محمد الرامهرمزی. کتاب الکلام. کتاب الاقرار. کتاب المعرفه. کتاب الایمان. (از الفهرست ابن الندیم چ مصر ص 248)
لغت نامه دهخدا
(ثَ لَ مِ)
نام دوائی و در این تخفیف کرده اند زیرا این کلمه در اصل خصیهالثعلب باشد چه دوای مذکور بیخی است بشکل خایۀ روباه. چون در نواحی مصر پیدا میشود بمصر منسوب کنند ظاهراً فقط ثعلب مصری یا ثعلب گفتن درست نباشد مگر آنکه گوئیم چون لفظ خصیه مکروه است لهذا اگر فقط بلفظ ثعلب موسوم کنند جائز باشد. (غیاث اللغه)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مِ)
ابن عبدالرحمان بن احمد بن یونس بن عبدالاعلی صدفی مصری. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن یونس (ابوالحسن علی بن...) و نیز علی (ابن عبدالرحمان بن...) شود
ابن ابی حزم قرشی دمشقی مصری شافعی. مشهور به ابن نفیس و ملقب به علاءالدین. رجوع به ابن نفیس و علی (ابن ابی حزم...) شود
ابن سندبن علی بن سلیمان. وی در اصل لواتی بود ولی در ابیار می زیست و از شافعیان مصر بود. رجوع به علی ابیاری شود
ابن یعقوب بن جبریل بن عبدالمحسن بکری مصری شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بکری شود
ابن عبدالله سفطی مصری مالکی. مشهور به وراق و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی وراق شود
ابن خلیل مرصفی یا مرصفاوی مصری مدنی شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی مرصفی شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نوعی از ماهی است که استخوانش سرخ باشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ لِ مِ)
بعربی طین مصری خوانند. برای طلا کردن بر بدن مستسقی بغایت نافع است. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ثعلب مصری
تصویر ثعلب مصری
خایه روباه خایه روباه بیخی است گیاهی و دارویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعل ماهی
تصویر لعل ماهی
لالماهی از ماهیان یکی از گونه های ماهی که استخوانش سرخ رنگ است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعل داری
تصویر لعل داری
دارابودن لعل
فرهنگ لغت هوشیار